نیکولا کوچولو، مجموعه داستانهای مصور اثر رنه گوسیوی است که در اصل به زبان فرانسه نوشته شد. ماجراهای نیکولا که دبستانیاست جالب و هیجانانگیز است. نیکولا و دوستانش با خلق رویدادهای بامزه و گاهی وحشتناک حتی بزرگترها را هم میخنداند. چنانکه پشت جلد کتاب نوشته شد: برای کودکان هفت ساله تا پیرمردهای هفتاد ساله.
در داستان نیکولا کوچولو و دوستان میخوانیم:
آن روز صبح، وقتی کلوتر به مدرسه رسید، همگی خیلی جاخوردیم، چون عینک زده بود. کلوتر دوست خوبی است که شاگرد آخر کلاس است. فکر میکنم به خاطر همین هم عینک زده بود.
کلوتر برایمان توضیح داد: آقای دکتر به مامان و بابایم گفت که شاید علت شاگرد آخر بودنم این باشد که نمیتوانم در کلاس خوب ببینم. خب، به مغازهی عینک فروشی رفتیم و آقای عینک فروش با دستگاهی که درد نداشت، چشمم را نگاه کرد. بعد چندتا از حروف الفبا را نشانم داد تا بخوانم و نمیخواست چیزی بگویم. بعد هم به من عینک داد. حالا، «بنگ! » دیگر شاگرد آخر نمی شوم.
این عینک کمی من را متعجب کرد، چون اگر کلوتر در کلاس چیزی نمیبیند، به این علت است که بیشتر وقتها خواب است.
اما شاید عینک دیگر نگذارد که بخوابد. بعد هم، راستش آنیان که شاگرد اول کلاس است، تنها کسی است که عینک می زند، به خاطر همین است که وقتی دلمان بخواهد، نمیتوانیم توی صورتش بزنیم.
آنیان از اینکه دید کلوتر هم عینکی شده است، خوشش نیامد.
آنیان عزیزدردانهی خانم معلم است و همیشه میترسد که یکی دیگر از بچهها شاگرد اول بشود و جایش را بگیرد. البته این فکر که حالا کلوتر، که دوست خیلی باحالی است، شاگرد اول می شود، همهی ما را خوشحال کرد.
کلوتر از آنیان پرسید: عینک من را دیدی؟ حالا من شاگرد اول می شوم و خانم معلم برای من کارت آفرین میآورد و اسمم را توی تابلو میزند! «لا لا لا!»
ادامه keyboard_arrow_down