کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات آلمان | در جبهه ی غرب خبری نیست
در جبهه ی غرب خبری نیست شابک: 9786220110743 204 صفحه 240 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1000 جبهه خبری نیست اریش ماریا رمارک رضا جولایی علوم انسانی ادبیات ادبیات آلمان

1,360,000 ریال 1,600,000 ریال

ناشر: چشمه

چاپ چهارم

کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» اثر اریش ماریا رمارک
یک رمان کلاسیک ضدّ جنگ. کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، با عنوان اصلی Im Westen nichts Neues و عنوان انگلیسی All Quiet on the Western Front، از کلاسیک‌های مدرن جهان ادبیات و از آثار بسیار معروف دربارۀ جنگ به شمار می‌آید.
اریش ماریا رمارک در کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، با نگاهی نقادانه و دستمایه قرار دادن جنگ جهانی اول، وحشت و خشونت و پوچی جنگ را به تصویر می‌کشد.
متن اصلی کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» اولین بار در سال 1929 به زبان آلمانی منتشر و به‌سرعت مشهور شد، چنانکه، به‌گفتۀ ناشرش، در یازده هفته تیراژش 450 هزار نسخه بود.
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، در همان سالِ نخستین انتشارش به آلمانی، به شهرتی ورای مرزهای آلمان دست یافت و به بیست‌وشش زبان ترجمه شد و همچنین در سال 1930 اولین اقتباس سینمایی از آن به نمایش درآمد. این اقتباس، که یک فیلم امریکایی ساخته‌شده براساس کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» بود، برندۀ دو جایزۀ اسکار شد. اخیراً نیز براساس کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» یک اقتباس سینمایی دیگر ساخته شده است. این اقتباس جدید در سال 2022 اکران شده است.
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» البته از آن کتاب‌هایی بود که به مذاق آلمان نازی خوش نیامد و در سال 1933، در جریان کتابسوزانی که نازی‌ها به راه انداختند، این کتاب و کتاب‌های دیگر اریش ماریا رمارک نیز سوزانده شد.
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، علاوه بر اقتباس‌های سینمایی، دستمایۀ اقتباس‌های تلویزیونی، رادیویی و تئاتری هم بوده و براساس آن کمیک‌بوک هم تولید شده است. این کتاب همچنین دستمایۀ ساخت اپرا بوده و در آثار موسیقایی نیز به آن ارجاعاتی داده شده و از آن استفاده شده است که از آن جمله می‌توان به ترانه‌ای ضدّ جنگ به‌خوانندگی التون جان و سرودۀ برنی تاپین اشاره کرد.

مروری بر کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»
اریش ماریا رمارک کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» را براساس تجربیات خودش از حضور در جنگ جهانی اول و مواجهۀ بی‌واسطه‌اش با دهشت جنگ نوشته است اگرچه تجربۀ شخصی رمارک از جنگ، فقط مایۀ اصلی نوشتن این رمان را فراهم آورده و راوی رمان خود رمارک نیست و کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» را نمی‌توان رمانی اتوبیوگرافیک و منطبق بر زندگی واقعی نویسنده‌اش دانست.
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» رمانی است که خشونت و توحش و پوچی و تلخی‌های جنگ را ماهرانه و هنرمندانه و بدون هیچ پرده‌پوشی به تصویر می‌کشد.
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» از زبان یک راوی اول‌شخص روایت می‌شود که به جبهۀ غرب می‌رود و به‌عنوان سرباز در جنگ جهانی اول شرکت می‌کند و پوچی و هول و خشونت جنگ را از نزدیک می‌بیند و تا مغز استخوان درک می‌کند. راوی این رمان، ابتدا براثر تهییج مدیر مدرسه‌اش و با تصوراتی حماسی و باشکوه از جنگ عازم میدان نبرد شده اما با حضور در جنگ و مشاهدۀ نزدیک و عینی آن‌چه در صحنۀ نبرد رخ می‌دهد تصوراتش باطل می‌شود و حقیقت تلخ و سیاه و هولناک و پوچ جنگ را عمیقاً درک می‌کند.
در کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» با تصاویری تکان‌دهنده از جنگ مواجهیم که با مهارت یک قصه‌نویس و مشاهده‌گر چیره‌دست و حساس به جزئیات ساخته و پرداخته شده‌اند. در بخشی از این رمان می‌خوانید: «همه وسایل‌شان را دور خود جمع کرده‌اند. هر دقیقه به آن‌ها می‌نگرند تا خیال‌شان راحت شود که سر جای‌شان هستند. سنگر می‌لرزد. شب پُر است از نورها و صدای غرش. در پرتو درخشان و آنی نورها به یکدیگر نگاه می‌کنیم و با چهره‌هایی رنگ‌پریده و لبان به‌هم‌فشرده سرهای‌مان را تکان می‌دهیم.
همه می‌دانیم آتش‌بارهای سنگین جان‌پناه‌ها را در هم می‌کوبد، خاک‌ریزها را منهدم و لایه‌های فوقانی بتُنی را خُرد می‌کند. وقتی گلوله‌ای روی سنگر می‌افتد زوزه‌ی انفجار مانند ضربه‌ی پنجه‌ی جانوری درنده است. صبح که می‌دمد عده‌ای از سربازان تازه‌کار استفراغ می‌کنند و چهره‌شان سبز شده. آن‌ها بیش‌ازحد بی‌تجربه‌اند.
نور خاکستری به‌تدریج در مواضع نفوذ می‌کند و برق گلوله‌ها را کم‌رنگ می‌کند. صبح فرامی‌رسد. انفجار مین‌ها با صدای مسلسل‌ها در هم می‌آمیزد. اوضاع بی‌نهایت آشفته شده. تمام منطقه شده یک گور بزرگ.»

دربارۀ اریش ماریا رمارک، نویسندۀ کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»
اریش ماریا رمارک (Erich Maria Remarque)، متولد 1898 و درگذشته به سال 1970، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار آلمانی است. رمارک از مهمترین نویسندگان صلح‌طلب و ضدّ جنگ است. او، که خودش از سربازان شرکت‌کننده در جنگ جهانی اول بود، در آثارش عمدتاً به آسیب‌ها و فجایع جنگ پرداخته است. او البته همیشه تأکید می‌کرد که نویسنده‌ای غیرسیاسی است.
رمارک در دوره‌ای از زندگی‌اش هم به معلمی و در دوره‌ای نیز به روزنامه‌نگاری پرداخت. او، چنانکه پیش‌تر نیز اشاره شد، از نویسندگان مغضوب آلمان نازی بود و کتاب‌هایش در کتابسوزان نازی‌ها سوزانده شد. در سال 1938 تابعیت آلمانی‌اش سلب شد و در سال 1939 به امریکا پناهنده شد و در سال 1947 تابعیت امریکا را دریافت کرد. همچنین خواهر او، الفریده شولز، که در درسدنِ آلمان به خیاطی اشتغال داشت، از قربانیان رژیم نازی بود و نازی‌ها او را، به‌دلیل اظهاراتش علیه آن‌ها، اعدام کردند. رمارک اما بعد از پایان جنگ جهانی دوم از مرگ خواهرش باخبر شد و یکی از رمان‌هایش، با عنوان «فروغ زندگی»، را به او تقدیم کرد.
از دیگر آثار اریش ماریا رمارک می‌توان به کتاب‌های «از عشق با من حرف بزن»، «شب لیسبون» و «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» اشاره کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»
کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» با ترجمه و مقدمۀ رضا جولایی در نشر چشمه منتشر شده است. این ترجمه، که براساس ترجمۀ انگلیسی کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» انجام شده، پیش‌تر در انتشارات جویا به چاپ رسیده بود.
رضا جولایی، متولد 1329 در تهران، داستان‌نویس، ویراستار، ناشر و مترجم ایرانی است. جولایی متخصص نوشتن داستان‌های تاریخ‌محور است و وقایع داستان‌هایش عمدتاً در دوران قاجار و پهلوی اول و نیز اوایل پهلوی دوم اتفاق می‌افتد.
در داستان‌های جولایی معمولاً یک واقعۀ مهم تاریخی، مثلاً یک ترور یا سرکوب سیاسی، دستمایۀ قصه‌پردازی قرار می‌گیرد و در متن این واقعه و حول‌و‌حوش آن یا همزمان با آن، حوادثی داستانی رخ می‌دهد و شخصیت‌هایی وارد میدان می‌شوند و سرنوشت‌هایشان به‌نحوی با واقعۀ تاریخیِ محوری کتاب پیوند می‌خورد. بعضی از این شخصیت‌ها، چهره‌های معروف تاریخی‌اند و بعضی هم اشخاصی گمنام و زادۀ خیال نویسنده یا آمیزه‌ای از واقعیت تاریخی و تخیل نویسنده.
از آثار داستانی رضا جولایی می‌توان به کتاب‌های «سوء‌قصد به ذات همایونی»، «سیماب و کیمیای جان»، »شکوفه‌های عناب»، «جامه به خوناب» و «بارانهای سبز» و از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «ویلیام شکسپیر که بود؟»، «100 اکتشافی که جهان را تکان داد» و «هنرمندان بزرگی که باید بشناسید» اشاره کرد.
رضا جولایی به‌خاطر آثار داستانی‌اش جوایز مختلفی گرفته که از آن جمله می‌توان به لوح زرین و گواهی افتخار بهترین مجموعه داستان بعد از انقلاب برای مجموعه داستان «جامه به خوناب» و جایزۀ ادبی یلدا برای مجموعه داستان «بارانهای سبز» اشاره کرد.
از کتاب «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» ترجمۀ فارسی دیگری هم، با عنوان «در غرب خبری نیست»، منتشر شده که مترجم آن سیروس تاجبخش و ناشرش انتشارات علمی و فرهنگی است.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده