ابلیس نامه
نویسنده: میخائیل بولگاکف
مترجم: یلدا بیدختی نژاد
ناشر: برج
دسته بندی: ادبیات روسیه
680,000 ریال
کتاب «ابلیسنامه» اثر میخائیل بولگاکُف
آمیزهای کُمیک از واقعیت و فانتزی. کتاب «ابلیسنامه»، با عنوان اصلی Дьяволиада ، سرآغاز ورود میخائیل بولگاکُف به عالم گروتسک است.
میخائیل بولگاکف را بیش از هرچیز با رمان معروف «مرشد و مارگریتا» میشناسند؛ رمانی که گروتسک یکی از شاخصههای آن است. در کتاب «ابلیسنامه» با بولگاکفی مواجهیم که تازه قدم در وادیای گذاشته که در کتاب «مرشد و مارگریتا» اوج هنر خود در ترسیم آن را به ما مینمایاند.
کتاب «ابلیسنامه»، که عنوان فرعیاش «داستان اینکه چطور دوقلوها کارمند بینوا را نابود کردند» است، یک رمان کوتاه درباب بوروکراسی و مصائب یک کارمند دونپایه در نظام بوروکراتیک و معیوب و فاسد روسیۀ شوروی و هجویهای دربارۀ نظام کمونیستی حاکم بر روسیه در سالهای آغازین انقلاب اکتبر است.
بولگاکف در کتاب «ابلیسنامه» دنیایی را ترسیم کرده که، چنانکه در مقدمۀ یلدا بیدختینژاد بر ترجمۀ فارسی این رمان اشاره شده، تداعیگر دنیای داستانی گوگول و داستایفسکی است.
متن اصلی کتاب «ابلیسنامه» اولین بار در سال 1924 منتشر شده است.
مروری بر کتاب «ابلیسنامه»
شخصیت اصلی کتاب «ابلیسنامه» میخائیل بولگاکُف یک کارمند دونپایۀ روس به نام کاراتکوف است که در سالهای اول انقلاب روسیه، در ادارهای به نام «بنیاد تأمین مواد اولیه برای کبریت» کار میکند. شغل کاراتکوف البته شغل مهمی نیست. او از تبار کارمندان قصههای قرن نوزدهمی روسیه است؛ از تبار کارمندان مفلوک و تحقیرشدهای که در قصههای کلاسیک روسی فراوان یافت میشوند و یکی از نمونههای فراموشنشدنیشان، چنانکه در مقدمۀ مترجم بر ترجمۀ فارسی کتاب «ابلیسنامه» اشاره شده، آکاکی آکاکییویچ در قصۀ کوتاه «شنل» نیکلای گوگول است.
کاراتکوف کتاب «ابلیسنامه» نیز کارمندی مفلوک است اما این خوشاقبالی نصیبش شده که در روزگاری آشفته که هیچکس سرِ هیچ کاری نمیماند و همه مدام شغل عوض میکنند، نزدیک یک سال بر سرِ کاری که گیرش آمده است بماند. این خوشاقبالی شخصیت اصلی کتاب «ابلیسنامه» البته دیری نمیپاید و کاراتکوف، درحالیکه خیالش بهلحاظ امنیت شغلی راحت است، با تهدیدی علیه زندگی شغلی خود مواجه میشود؛ تهدیدی که میتواند کل زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد. این تهدید، برآمده از یک سوءتفاهم است؛ سوءتفاهمی کوچک که آغازگر گیر افتادن کاراتکوف در هزارتوی هولناک و مضحک و پوچ بوروکراسی است و سرنوشتی تراژیک را برای او رقم میزند.
کتاب «ابلیسنامه» روایتی از نبرد یک انسان ضعیف و بیدفاع با دستگاه غولپیکر و مخوف بوروکراسی در نظامی فاسد و معیوب است؛ نبردی که نتیجهاش شکست از بوروکراسی است.
بولگاکُف در کتاب «ابلیسنامه» با درآمیختن واقعیت و خیال و وهم و خلق فضایی گروتسک، به نقد جامعۀ روسیه و بوروکراسی و فساد و شیادی و حقهبازی در این کشور، در سالهایی که کمونیسم تازه بر روسیه حاکم شده است، میپردازد.
کتاب «ابلیسنامه» یک طنز تلخ و سیاه در نقد جامعهای است که به بلبشو و آشفتگی و فساد دچار است و گویی هیچچیز در آن سرِ جای خودش نیست.
دربارۀ میخائیل بولگاکُف، نویسندۀ کتاب «ابلیسنامه»
میخائیل آفاناسیهویچ بولگاکُف ( Михаил Афанасьевич Булгаков)، داستاننویس، نمایشنامهنویس و پزشک اهل روسیه، در سال 1891 در کییف اوکراین متولد شد. مادرش دبیر دبیرستان بود و پدرش دانشیار آکادمی علوم الهی.
بولگاکف پس از دوران دبیرستان، بهخواست پدرش، پزشکی خواند. بعد به سربازی رفت و از طرف ارتش، بهعنوان پزشک، عازم یک روستا شد. او خاطرات این دوره از زندگیاش را در مجموعه داستانی به نام «یادداشتهای یک پزشک جوان» ثبت کرده است.
با وقوع انقلاب روسیه و درگرفتن جنگهای داخلی در این کشور، بولگاکف بهعنوان پزشک در جبهههای جنگ مشغول به کار شد. شکست ارتش سفید از ارتش سرخ، پیروزی انقلاب و به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه برادران بولگاکف را، که در ارتش سفید و مقابل ارتش سرخ میجنگیدند، مجبور به فرار از کشور کرد. سابقۀ دو برادر و نیز اشتغال پدر در آکادمی علوم الهی برای بولگاکف دردسرهایی تراشید. حکومت کمونیستی، بهدلیل این سوابق خانوادگی، به او اجازه نمیداد که با دست باز به کار ادبی بپردازد. علاوه بر این در آثارش نیز نشانههایی از نقد سیستم حاکم بر شوروی پیدا میشد و همین بر شدت فشار بر او میافزود. تا وقتی که زنده بود نتوانست همۀ آثارش را منتشر کند یا روی صحنۀ نمایش ببرد اگرچه استالین از نمایشنامۀ «گارد سفید» او خوشش آمده بود و این گشایشی نیمبند را برای بولگاکف فراهم کرد. وقتی سرانجام چنان از وضعیتش به ستوه آمد که نامهای به استالین نوشت و از او خواست یا دستور بدهد که بگذارند با فراغ بال کار کند و بنویسد، یا به او اجازه مهاجرت بدهند، استالین ترتیبی داد که در تئاتر کاری به او بدهند. علاقۀ دیکتاتور به نویسندۀ نمایشنامۀ «گارد سفید» البته فقط اسباب گشایش کار بولگاکف نشد. این علاقه دردسری هم به دنبال داشت. از بولگاکف خواسته شد نمایشنامهای دربارۀ زندگی «استالین» بنویسد. طبیعتاً در این نمایشنامۀ سفارشی باید از دیکتاتوری مخوف چهرهای موجه ترسیم میشد. ماحصل این کارِ سفارشی نمایشنامهای بود به نام «باتومی»، دربارۀ دورۀ جوانی استالین. بولگاکف اما در خفا دستبهکارِ ترسیم چهرۀ زشت نظام حاکم بر شوروی در رمان «مرشد و مارگریتا» بود.
میخائیل بولگاکف در سال 1940 درگذشت و این در حالی بود که «مرشد و مارگریتا» را برای آیندگان در گوشهای مخفی نگه داشته بود و جز همسر سومش، یلنا شیلوفسکی، که میگویند منبع الهام بولگاکف در خلق شخصیت مارگریتا در این رمان بوده، و چند تن از نزدیکان، کس دیگری تا مدتها از وجود چنین رمانی خبر نداشت. این رمان اما به معروفترین اثر بولگاکف بدل شد.
از آثار دیگر میخائیل بولگاکف میتوان به رمان «دلِ سگ»، که با عنوان «قلب سگی» نیز به فارسی ترجمه شده، و رمان «برف سیاه» اشاره کرد.
دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «ابلیسنامه»
کتاب «ابلیسنامه» با ترجمه و مقدمۀ یلدا بیدُختینژاد در نشر برج منتشر شده است.
یلدا بیدختینژاد، متولد 1365، مترجم ایرانی است. بیدختینژاد دارای لیسانس زبان روسی و فوق لیسانس ادبیات روسی از دانشگاه تهران است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «سفرنامهی اروپا: تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی»، «داستایِفسکی به آنّا» و «تدفینپارتی» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات روسیه |
زبان: | فارسی |
قطع: | جیبی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 96 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک