کتاب شن
خورخه لوئیس بورخس در عرصۀ ادبیات یک نابغۀ رؤیابین بود. سبک محبوب بورخس داستان کوتاه بود. در تمام عمرش حتی یک رمان نیز ننوشت. اما در همین سبک که از جنبۀ گستردگی محدودیتهایی دارد، انگارههایی کهکشانی و فراتر از ذهن را با دقیقترین جزئیات و پرداختی بینظیر بر صفحۀ کاغذ میآورد. مطالعۀ داستانهای بورخس، به این میماند که رؤیایی را پیش چشمان ذهنتان، به روشنی و وضوح ببینید و تجربه کنید.
داستانهای «کتاب شن»، که مانی صالحی علامه آن را به فارسی ترجمه کرده است، گرچه همگی زاییدۀ خیال بورخس هستند، اما گذاری نامحسوس به عرصۀ واقعیت نیز دارند که بر جذابیت آنها افزوده است. آن گونه که خودش شرح میدهد: «گفتن اینکه این داستان حقیقی است، اکنون رسم رایجی برای همۀ داستانهای خیالی شده است؛ با وجود این، داستان من حقیقی است». در تمامی دوازده داستان کتاب، خواننده با همزادها، روحهای زنده، عشق به پرهیب آدمها، تقدیر مرموز و در کنار آن تاریخ و سیاست و اجتماع روبرو میشود.
بورخس سودای رسالت در سر نداشت، در پی رساندن پیامی به خواننده نبود و خود را تا سر حد ممکن از اسارت در سبک و تصنع رها میکرد. تنها پروایی که در سر داشت، چنان که در مؤخرۀ «کتاب شن» نوشته، آن بود که: «رؤیاهایی که در این کتاب است، به جوانه زدن و شاخ و برگ دادن در تخیل پذیرندۀ خوانندگانی ادامه دهد که اکنون این کتاب را میبندند».
دربارۀ نویسنده: خورخه لوئیس بورخس (1899 ـ 1986 م.)، نویسنده و شاعر آرژانتینی، صاحب شاهکارهایی مانند «تاریخ جاودانگی»، «کتابخانۀ بابل» و...
ادامه keyboard_arrow_down