یاکوب فون گونتن
یک کمدیِ سیاه درباره تحصیل در آموزشگاهی شبانهروزی. روبرت والزر در رمان یاکوب فون گونتن ، از زبان پسری محصل و با طنزی تلخ، داستان محصلانی را روایت میکند که مدرسه آنها را مطیع و فرمانبردار و حقیر بار آورده است. سوزان سانتاگ هسته اخلاقی هنر روبرت والزر را انکار قدرت و سلطه میداند. مصداق این دیدگاه سانتاگ درباره آثار والزر را در رمان یاکوب فون گونتن به روشنی میتوان دید. راوی این رمان ضمن تشریح ساختار بسته مدرسه و شخصیت و ویژگیهای رفتاری شاگردان آن و نیز شرح احساسات خود نسبت به آنچه در اطرافش میگذارد، گویی به طور ضمنی مناسبات قدرت و روانشناسی اربابی و بردگی را ترسیم میکند. در بخشی از این رمان میخوانید: «ما دانشآموزان، من و کراوس و شاخت و شیلینسکی و فوکس و پتر درازه و بقیه، در یک نقطه مشترکیم؛ در فقر و در وابستگی مطلق. حقیریم ما، حقیر تا سرحد بیلیاقتی. همه به هر کسی که یک مارک پول توجیبی داشته باشد، به چشم شاهزادهای والامقام نگاه میکنند. ولخرجیهای آدمی سیگاری مثل من ایجاد نگرانی میکند. همه ما لباس یکشکل میپوشیم. خُب این لباس فرم پوشیدن خواروخفیفمان میکند و در عین حال ارتقایمان میدهد. ظاهر ما مثل بردههاست و این در ظاهر مایه ننگ است، اما توی این لباس خوشگلیم و همین ما را از ننگِ آن عده از آدمهایی دور میکند که در لباس شخصی خودشان، که پارهپوره و کثیف است، ول میچرخند.»
یاکوب فون گونتن با ترجمه ناصر غیاثی در نشر نو منتشر شده است.
درباره نویسنده: روبرت والزر (1956 – 1878)، شاعر، داستاننویس و مقالهنویس سوئیسی.
ادامه keyboard_arrow_down