نبوغ شابک: 9786003677609 448 صفحه 550 گرم قطع: رقعی نوع جلد: گالينگور تیراژ: 500 نبوغ ولادیمیر نابوکاف بابک شهاب علوم انسانی ادبیات ادبیات روسیه

2,660,000 ریال 3,800,000 ریال

ناشر: نیماژ

چاپ یکم

«نبوغ» آخرین رمانی است که نابوکاف به زبان مادری خود؛ یعنی روسی نوشته است و اوج دستاورد این دوره از زیست این نویسنده‌ در کارنامه‌‌ی ادبی اوست.
رمان «نبوغ» داستان فیودور چردینتسف، شاعر مهاجر فقیر ساکن برلین را روایت می‌کند که در آرزو و چشم‌انتظار شاهکاری است که روزی خواهد نوشت؛ کتابی بسیار شبیه به خود نبوغ یعنی همین کتابی که در دست دارید.
«نبوغ» قصیده‌ی‌ نابوکاف برای ادبیات روسی است که در جریان روایت خود آثار پوشکین، گوگول و دیگر بزرگان ادبیات روس را تداعی می‌کند. این کتاب یکی از بهترین رمان‌های ولادیمیر نابوکاف است؛ چند وجهی، چند لایه، نوستالژیک، از نظر زبانی جذاب و فوق‌العاده.

_ مروری بر كتاب «نبوغ»
رمان «نبوغ» ولادیمیر نابوکاف، روایت بازگشت به خودی ا‌ست که گویی مرثیه‌ی نویسنده در پایان نوشتن به زبان روسی‌ شمرده می‌شود. این آخرین رمانی هست که نویسنده به زبان مادری نوشت، داستان شاعری تبعیدی‌ که در برلین، تنها، جدا افتاده و تهی‌دست به انتظار آفرینشی ا‌ست که باید روزی در کارنامه‌ی ادبی‌اش ممکن شود. شاعری که در طول کتاب، به همه‌ی نام‌های بزرگ ذهن و زبان روسی ارجاع داده و اشاره می‌کند و در این مسیر است که تلاش بی‌وقفه‌اش برای رسیدن به شعری بزرگ ادامه می‌یابد. در مسیر خلق یک شاهکار بزرگ است که نابوکاف مسئله‌ی نبوغ را در کتابش واکاوی کرده و در مقام یک نابغه، زیستن در زمانه‌ای را که همه به کشتن چراغ آمده‌اند، تصویر و تحلیل می‌کند.
در سکانسی از فیلم «دولاتوف» ساخته‌ی «آلکسی آلکسیویچ گرمن»، «سرگئی دولاتوف» در پارک و میان دستفروشان قدم می‌زند که یک شهروند/ جاسوس در نقش فروشنده‌ی کتاب‌های ممنوعه، به او پیشنهاد فروختن کتاب‌های «ولادیمیر نابوکاف» را می‌دهد، نویسنده‌ای که همیشه در شوروی ممنوع بود و خواندن آثارش جرمی امنیتی محسوب می‌شد! شنیدن طنین نام نابوکاف در آن صحنه که به‌ظاهر در روزهای آغازین 1970 می‌گذرد، نشان از اهمیت نویسنده‌ی نابغه‌ای‌ است که عرصه‌های نبوغش پایانی نداشته است. هرچند «ژوزف برودسکی»، شاعر برنده‌ی نوبل ادبیات معتقد است نثر روسی در قرن بیستم افول کرده و آن نیروی عظیم، طغیانگر و اندیشمند نثر قرن نوزدهم را ندارد، اما نابوکاف ، بولگاکوف، پاسترناک، سولژنستین و دولاتوف، فقط بخشی از آن نیروی عظیمند که یا در عزلتی دردناک در میهن خود درگذشتند یا از کشور رانده شده و هیچ‌گاه روی میهن را ندیدند و با این‌همه، جوایز نوبل ادبیات و اقبال گسترده‌ی مخاطبان و منتقدان سرتاسر جهان، خود نشان‌دهنده‌ی قدرت و اهمیت آن‌ها در ادبیات قرن بیستم است. نابوکاف در این میان نمونه‌ی متمایزی‌ است؛ او که شاعر، نویسنده، منتقد ادبی – هنری، پژوهشگر، حشره‌شناس و استراتژیست بازی شطرنج بود، به هر عرصه‌ای پا می‌گذاشت، دگرگونی حاصل شده نظیر نداشت.



_ سطرهایی از كتاب «نبوغ»
«گاه پیش می‌آید که موفقیت بزرگی را به درازنایی وعده‌ات می‌کنند؛ موفقیتی که از همان ابتدا باورش نداری؛ زیرا شباهتی به دیگر هدایای زندگی ندارد و جز با نگاهی بزرگوارانه به‌تخیل به آن نمی‌اندیشی. اما آن‌گاه که سرانجام در یک روزی بسیار عادی که باد غربی می‌وزد، خبری می‌رسد که به‌آنی و برای همیشه هر امیدی را تباه می‌کند، ناگهان با حیرت درمی‌یابی که تمام مدت با آن آرزو زیسته‌ای بی آن‌که حضور دائمی و خودمانی‌اش را که مدت‌هاست بربالیده و مستقل شده است، احساس کنی. بدین‌ترتیب طرد آن آرزو بدون چاک‌چاک‌کردن زندگی ناممکن می‌شود.»

«چه خوب می‌شد می‌توانستم روزی به سبك و سیاق قدیم كتاب ضخیمی را شروع كنم. این فكر طنزآلود و بی‌پروا در پلك‌برهم‌زدنی از ذهنش گذشت. هرچند طنزی بود نابه‌جا؛ زیرا كسی در باطنش، به نیابت از او به رغم او، تمام مطالب را پیش‌تر دركشیده بود، یادداشت كرده بود و جایی نهفته بود. او كه به‌تازگی جابه‌جا شده بود، در مقام نامانوس ساكن آن محله، برای نخستین بار برای خرید با لباسی سبك از خانه بیرون زده بود. آشنایی‌اش با خیابان بر آشنایی‌اش با كل ناحیه نمی‌چربید: آسایشگاهی كه ترك كرده بود، فاصله‌ی زیادی نداشت؛ اما اگر خیابان تا آن لحظه می‌چرخید و می‌لغزید بی‌آن‌كه پیوندی با او داشته باشد، آن روز به ناگاه از حركت بازایستاده بود و در هیات انعكاس منزل جدیدش در حال ماسیدن بود.»

«خدای من! چه‌قدر از این دكان‌ها، اجناس پشت ویترین، چهره‌ی احمقانه‌ی كالاها و به ویژه مراسم چانه‌زنی و تبادل بیراز كننده‌ی الطاف پیش و پس از چانه‌زنی متنفرم! پلك‌های خمار قیمت‌های آزرمگین و بزرگ‌منشی تخفیف و بشردوستی تبلیغات تجاری چه؟ یا مهربانی متزورانه و ناشیانه‌ای كه ناباورانه مهربانان را به درون می‌مكد.»

_ درباره‌ی ولادیمیر نابوكاف، نویسنده‌ی كتاب «نبوغ»
ولادیمیر نابوكاف (زاده‌ی 22 آوریل 1899 _ درگذشت 2 ژوئیه 1977) نویسنده‌ی رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانه‌ی روسی-آمریکایی بود؛ همچنین شاعر، استاد و طراح مسائل شطرنج، و پروانه‌شناس. او از برجسته‌ترین نویسندگان مهاجر بعد از سال 1917 بود که به زبان‌های انگلیسی آمریکایی و روسی می‌نوشت (هرچند که بر زبان‌های فرانسه و آلمانی هم تسلط داشت). «لولیتا» یکی از مشهورتین آثار نابوكاف است. از دیگر آثار مهم او می‌توان به «دعوت به مراسم گردن‌زنی»، «شاه، بی‌بی، سرباز»، «دفاع لوژین»، «پنین»، «خنده در تاریكی»، «آتش كم‌فروغ» و «چشم» اشاره كرد.


_ درباره‌ی ترجمه‌ی فارسی کتاب «نبوغ»
بابک شهاب رمان «نبوغ» ولادیمیر نابوكاف را از زبان روسی ترجمه کرده است. کتاب «نبوغ» در 448 صفحه و قطع رقعی از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.
بابک شهاب، مترجم كتاب «نبوغ» متولد سال 1352 در اراک و فارغ‌التحصیل رشته‌ی مهندسی مکانیک از آکادمی دولتی پلی‌تکنیک بلاروس است. او فعالیت فرهنگی خود را با همکاری با نشریات كِـلـْك، شوكران، دانشمند، خانواده سبز و دانش و مردم آغاز کرد. نخستین بار با ترجمه‌ی كتاب‌های «به سلامتی خانم‌ها» مجموعه‌ای از داستان‌های كوتاه چخوف (نشر آهنگ دیگر/1382)، «آقایی از سان‌فرانسیسكو» مجموعه داستان‌های ایوان بونین (نشر نی/1384) بود که در مقام مترجم ادبیات روسیه شناخته شد. از آن زمان تاکنون بابك شهاب کتاب‌های بسیاری از ادبیات روسیه را برای مخاطبان فارسی‌زبان ترجمه کرده است که از این میان می‌توان به ترجمه‌ی کتاب «اگر من زرافه بودم»، مجموعه قصه‌های مردمی روس (نشر نگیما/ 1386)، «آنتولوژی شعر روس از دیروز تا امروز» (ثالث/1388)، «داستان‌های بلکین» اثر الکساندر پوشکین (نشر به‌نگار/1392)، «ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ»، اثر نیکلای گوگول (بیدگل/ 1400)، «ما» اثر یوگنی زامیاتین (بیدگل / 1400) و «خیاط مایه‌دار و کف‌بین»، مجموعه داستان‌های فاضل اسکندر (نشر حکمت کلمه/1398) اشاره کرد. او همچنین مجموعه اشعار شاعرانی چون الكساندر پوشكین، ایوان تورگنیف، میخاییل کوزمین و ولادیمیر مایاکوفسکی را به فارسی برگردانده است.

ادامه keyboard_arrow_down